دراز کشیده بودم و میخواستم چرت بزنم. فرازهم کنارم بود. یه پاش با سطح زمین 8 ساخته بود و اون یکی پاش هم یه هشت دیگه عمود رو این پاش بود و سقف و نگاه میکرد و آروم آروم تو همون حال با خودش و دوستان و دشمنان فرضیش حرف میزد . دیگه وارد مرحله 1 خواب شده بودم و آماد گی کامل برای آغاز خواب دیدن که متوجه شدم یکی با دست شونهام رو تکون میده و میگه «مامان؟ مامان؟»
عصبانی در حالیکه نمیخواستم خوابم رو کامل قطع کنم و امیدوار به از سر گیری سریع مراحل خواب، جواب دادم «بعله؟»
فراز: «مامان، مگه میشه آدم عشقش رو عوض کنه؟»
من با این سوال چشمام کاملاً باز شد. خواب از سرم پرید. بعد سرم رو از رو بالش بلند کردم و برگشتم طرفش و پرسیدم: «چی؟»
فراز خوشحال از تحویل گرفتن: « پرسیدم که مگه میشه آدم عشقش رو عوض کنه»
من با چشای گرد شده در حالیکه تو دلم پیشاپیش برای هیجان دونستن یه موضوع بسیار بکر و جدید بشکن میزدم آروم ازش پرسیدم: «یعنی چی؟ منظورت چیه؟»
فراز:« ببین. من الان عشقم ماشین بازیم. مگه میشه من چند سال دیگه عشق لگو بازی بشم یا پازل بازی یا از این جور چیزا؟
طبعاً تو ذوقم خورد. بالشو مرتب کردم تا سرم رو دوباره بزارم روش. تو همون حال ازش پرسیدم: « خودت چی فکر میکنی؟»
فراز: « من که فکر میکنم نه. نمیشه آدم عشقش رو عوض کنه. من همیشه عاشق ماشین بازی میمونم»
من سرم رو روی بالش گذاشتم و چشمام رو بستم و در حالیکه آماده میشدم برای گذروندن تمام مراحل قبل از این سوال برای خواب رفتن، آروم گفتم: « اوهوم. نه نمیشه »!
« نشا شیده شب درازه فرزندم. خیلی دراز»
جمله آخرو البته تو دلم گفتم .
۱۱ نظر:
:)
فکرهایی که به سر این فراز خان میاد، همیشه خیلی جالبه. راستی من نتونستم اون دو تا هشت که فراز با پاهاش درست کرده بود، تصور کنم.
لیلا جان اگه فکر می کنی با حذف کردن خودت از وبلاگت و رفتنت پشت پرده ما نمی بینیمت سخت در اشتباهی... فراز آینه قدی تمام نماست از خودت .... این هم غنیمتیه....ممنون که گفته هاشو با ما قسمت می کنی.
be che mozooate bekri fekr mikone in shazde pesar..khoda hefzesh kone..madrese raftanesh ham kheilii mobarak bashe leila jan..dige inke doost dariim hamishe bashii harjoori ke salah midooni..faghat bash.mamnoon
جمله آخرت رو دوست داشتم و وقتی فراز سی سالش شد و اینجا رو خوند و به همه عشقهای پشت سرش فکر کرد....یاد این جمله ات می افته
فکرای جالبی که توی ذهن بچه ها میاد نشونه ی ضریب هوشی بالاشونه بهتون تبریک می گم
اي فراز جان اي. حالا بشين ببيني
من نمي دونم واقعا ميشه خودت رو از اين نوشته ها تفكيك كني يا نه. البته تصميمت غيرمنتظره بود ولي خوب حتما خودت بهتر مي دوني. به هر حال اينجا خانه اميد ماست.اگر جاي ديگري نوشتي به من هم خبر بده. اگر هم ديدي وسط هاي دكور و صحنه و نورپردازي خودت داري نقش اصلي را بازي مي كني راحت باش حتما چيز بهتري از آب در ميايدو فراز هم بعدا اين را خواهد فهميد.
پيش دبستاني دوره خوبيه.
من هم فكر مي كنم عشق اول عوض شدني نيست.
پی بگم خواهر. همونی که ته دلت گفتی رو یه ایضا بکش زیرش میشه حرف من!
با پاره شدنن چرتت منم دقیقا حست کردم. برای من هم بارها پیش میاد که انگار تو مغزم جرقه می زنه...
بابا دلمون برای خودت تنگ شده ها...
امروز هم زنگ زدم نبودی.
اول مبارک باشه رفتن فراز به یه مرحله جدید و صد البته لذت بخش. امیدوارم همیشه موفق باشه
دوم اینکه فراز با این بلبل زبونی هاش بدجوری دل منو برده. روانی این استدلال های اونم.
سوم اینکه منی که می نوشتی رو خیلی دوست داشتم راحت بود صمیمی بود چالش هاش خیلی وقت ها منو به چالش می کشید طبعا دلم براش خیلی تنگ می شه هرچند این من مخفی که پسرش رو به تصویر میکشه رو هم خیلی دوست دارم. برای تصمیمت احترام قایلم و خوشحال می شم اگه یه روزی این گوشه موشه های نت نوشتی منو هم خبر کنی.موفق باشی و راضی...
اتفاقا من هم با سوال پسرک چشمانم برق زد و تو دلم گفتم منظورش چیه؟؟؟ حالا یه سوال : میشه آدم عشقش رو عوض کنه؟!؟!؟ آیکون تعجب و چشمک!!!
باسلام در سایت اینجاتب مقاله ای چاپ کرده ام با عنوان زایمان طبیعی با شیوه ای نوین که فکر کنم بدرد سایت شما هم بخوره آدرس وبلاگhttp://hypnotherapy.blogfa.com مقالات اینجانب کاملا تحقیقاتی هستند در ضمن ,واقعا از مطالب وبلاگتون لذت بردم اینجوریش رو ندیده بودم دردل مادر و فرزند موفق باشی
ارسال یک نظر