تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

اعتماد به نفس از نوع پسرونه


 گفته بودم که پسرم به فوتبال علاقه ای نداره. نگفته بودم؟ نه اسم بازیکنی رو بلده نه اسم تیمی رو به طور کامل. نگاه کردنش به مسابقه فوتبال تلویزیون هم اینطوره که اگه من نگاه کنم اونم نگاه می‏کنه. بعد از من می‏پرسه به نظرت کدوم تیم برنده می‏شه؟ اونم نه گفتن اسم تیم‏ها. بلکه گفتن رنگ تیم‏ها. مثلا قرمز می بره یا سفید؟

حالا چند روز پیش ، وقتی اومدم خونه دیدم  همچینی خیلی زیر پوستی خوشحاله. هنوز مانتومو در نیاورده، خودش شروع کرد به تعریف کردن که می‏دونستی من خیلی استعداد کاپیتانی دارم؟ میدونستی کاپیتان همون دروازه بانه؟! من امروززنگ ورزش تو مدرسه تو دروازه وایساده بودم . بعد سام و ایلیا تو اون تیم بودن . بعد دید نمی‏تونه قضیه رو خوب برای من به تصویر بکشه، شروع کرد چند تا از لگوهاشو از تو نایلونشون درآوردن و ردیف کردن که اینا رو می بینی ؟ چند دونه کوچولوی رنگی لگو. این سام این ایلیا این پرهام اینا بچه های کلاسند. خودش یه لگوی کوچولوی تنها بود که یه گوشه وایساده بود. بعد همه با توپ حمله کردن به دروازه. من دویدم طرف دروازه. بعد گفتم وایسم که بتونم بگیرمش. توپ همینطوری اومد خورد به پام.. توپ خورد به پام و رفت هوا. رفت خیلی هوا. نرفت تو دروازه. فهمیدی؟ من گلو نگه داشتم با پام. معلم ورزش گفت آفرین فراز. خوشحال شد دیگه. بچه های تیممون خوشحال. من خوشحال. من دیگه فهمیدم خیلی کاپیتانیم خوبه. دیگه از این به بعد میرم تو دروازه وایمیسم. خوبه؟ من سرمو تکون دادم. با لبخند.  بعد دوباره همون تعریفای قبلیش رو تکرار کرد. با همون هیجان ولی  این دفعه در حالیکه هم  خودشو با بچه ای کلاسشونو مشت کرد و ریخت تو نایلون. هنوز داشت کاپیتانیشو مزه مزه میکرد.   

هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative