تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

حلال‏زادگی و آبروی "من"!

بچۀ حلالزاده به داییش می‏ره
قدیم ترها وقتی از قیافۀ بازیگر، ورزشکار، هنرمند و خلاصه هر آدم مشهور مذکری که تو تلویزیون می‏دیدم خوشم میومد و به زبون می‏ آوردم، برادرام علی‏الخصوص احسان می‏گفت: "اَه ..اَه ...اَه... انقدر از این بدم می‏یاد..."، یا " اَه ..اَه... چه سلیقۀ گندی داری تو... این کجاش قشنگه...اَه ...اَه.." و معمولاً در ادامه چند تا عیب میگذاشت روش!

چند روز پیش یکی از تبلیغات‏ تلویزیون یک پسر کوچولوی با نمکی رو نشون می‏داد که من هم برگشتم و گفتم "وای‏ی‏ی ..چه خوشگله... چه با نمکه.." فراز اینو دید. اون لحظه چیزی نگفت چون تبلیغات تموم شد و فقط نگاه کرد. دیروز دوباره اون کلیپ تبلیغاتی رو نشون داد. هردومون جلوی تلویزیون بودیم و داشتیم می‏دیدیم.
فراز به محض شروع این کلیپ: وای...وای... دوباره این پسره اومد... انقدر ازش بدم می‏یاد... چه قدر خوشگل نیست(!)... تلویزیون رو خاموش کنید...حالم بد شد...وای... وای...!

.

**
آبروی "من"!
فراز دیروز درمورد مهد کودکش صحبت می‏کرد؛
فراز: "کلاس شیش ساله ها (فراز یک هفته ای هست که کلاسش ارتقا پیدا کرده و رفته کلاس پنج ساله ها!) انقدر نامرتب بودند امروز، هی صفو به هم می‏زدند، هی شلوغ می‏کردند، هی همدیگر رو هل می‏دادند، آبروی منو بردند!! اینو در حالی می‏گفت که سرشو به علامت تاسف تکون می‏داد)
من: وااا، چرا آبروی تو رو؟!
فراز: آخه همه فهمیدند چه قدر بی ادبند!!!
من: خب نمی‏شه گفت که بی ادبند، فقط بازیگوشند، ولی به آبروی تو ربطی نداره اینا!
فراز: چرا دیگه ، من وقتی تو صف وایمیسم، آروووم ، قشنگ، دست به سینه، دستام رو به نفر جلویی می‏گیرم (دارید تناقض این دو جمله رو)، آبروی منو نمی برم که"!!
.

هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative