خواستم حالا كه وقت دارم بيام و ازتون تشكر كنم به خاطر كمك و نظر و راه حلهايي كه بهم پيشنهاد داديد. فراز پيش يكي از مشاوراي پيشنهاد ي نزديك خونه رفت فرداي همون روز. باهاش صحبت كرده بوده و گفته بوده اون صحنهي ترسناك و وحشتناك رو نقاشي كنه. فرا كشيده بود وازش خواسته شده بوده كه كاملاً نقاشي رو توضيح بده. بعد هم نقاشي رو با هم با قيچي بريده بودند! بعد هم دوباره صحبت و اين جو چيزا. به نظر من خب اين كارا بيمزه و بي اثره. ولي ظاهرً كه رو فراز تاثير داشته و خدا رو شكرالان بهتره. جمعهي هفته پيش دوباره مغموم شد ولي زودي هم رفع شد. ما هم سعي ميكنيم فرصتي براي تو خودش فرو رفتن و غمغين شدن نداشته باشه. اين هفته كلن مشكلي نداشت و دوباره اون شيطنت و غر و نق زدناش برگشته به حال خودش و خب، با اوصافي كه رفت همين ها كلي باعث خوش خوشانه.
موهاش بلند شده بوده و امروز رفت موهاش رو تو سلموني كوتاه كرد. به نظر من خيلي كوتاهش كرده. من خودم معمولن موهاش رو كوتاه ميكردم و چون پيشوني بلندي داره، موهاي روي پيشوني رو سعي ميكردم خيلي كوتاه نكنم ولي آقاي سلموني انگار نظر ديگهاي داشته و البته نظرش به نظر فراز نزديكتر بوده؛ فراز بعد از كوتاه كردن موهاش- اون هم تا اين حد- خوشحال برگشت خونه و از اون موقع يه دستش شونه است و يه دستش هم رو موهاشه و يك سره هم جلوي آينه و هي از موهاش تعريف مي كنه و ميگه كه چه قدر قشنگ شده و چه قدر شجاع بوده تو سلموني و مو كوتاه كردن توسلموني خيلي هم خوبه و مامان، بيا دست بزن به موهام ، ببين چه قدر ابريشم شده!!
منم نگاه ميكنم و دست ميزنم به موهاش و مي بينم چه قدر قيافهش اينطوري بزرگتر شده و دلم تنگ ميشه براي كوچولوييهاش و خب.... چه ميشه كرد. ميگم بله مامان. خيلي ابريشم شده!
*
يك ساعت پيش با باباش و مادربزرگش رفتند مهموني خونهي يكي از فاميلاي پدري. داشتم حاضرش ميكردم كه برگشت ازم پرسيد كه ميدونم بهترين مامان دنيام؟! بعد هم بوسيد اين بهترين مامان دنياش رو. نه يك بار. نه ده بار. خيلي... خيلي...
**
بعد ازحاضر شدن هم رفت عمهش رو كه قراربود با من تو خونه تنها بمونن دلداري دادن كه يه موقع نترسه از دزدا! درو به روي دزدا باز نكنه. اگر هم كرد كه هيچي. چون مامانش قوي ترين مامان دنياست و با دزدا ميجنگه حسابي! ( اين هموني بود كه هفته پيش ترچيح ميداد با من نمونه خونه و بابش باشه ها! ببين چه ميكنه اين مشاور!) . بعد هم خواست من يه چشمه از قدرتمنديم رو جلوي مادر بزرگ و عمهش رو كنم. با چه كاري؟ با مچ انداختن و كشتي گرفتن با باباش !
مادر شوهر چه فكري ميكنه با خودش؟