تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

هي هي اي پسر بي‏وفاي من!

 عسل رو يادتون هست. دوست مهد كودكي فراز كه يه روز بين خودشون قرار گذاشته بودند كه با هم ازدواج كنند و هزار تا بچه به دنيا بيارند و هر روز ببرنشون پارك و براي مهموني اومدن خونه‏ي ما يا خونه‏ي مامان باباي عسل شير يا خط كنند؟
بعد از اينكه فراز از اون مهد اومد بيرون، خبري  نه از اون و نه از بقيه دوستاش داشتيم. هروقت  از جلوي مهد رد مي‏شديم و از فراز مي‏پرسيدم دلت براي دوستات تنگ نشده؟ ميخواي بري ديدنشون؟  سرشو به حالتي كه انگار داره ارزيابي مي كنه بره يا نره تكون مي‏داد و آخرشم مي‏گفت "نع". 
 يكي از همكاراي باباي فراز، يه خانمه‏ست كه  هر از گاهي مي‏ره اون مهد( دوست مدير اونجاست). عسل رو هم از قبل مي‏شناخته. بهش گفته كه فرازگاهگاهي با باباش مياد محل كاربابا و پيش اون. عسل هم با يه حالت غمگيني ( به اذعان همكار باباي فراز)  گفته كه " من دلم براي فراز خيييلي تنگ شده. چرا نمياد پيش من؟ آخه من عاشق فراز بودم!!"
.
.
.
.
.


۷ نظر:

banooH2eyes گفت...

دلم تنگتون شده بابا! گیر این روزمرگی ها افتادم نمی شه بیام یه دل سیر کامنت بازی! خوبین ایشالله ؟
ببوس فراز را.

پروین مامان کیاراد گفت...

قربون اون پسر بی وفا برم من...می بوسمش.
لیلی جان خواهر فعلا از این بی وفایی ها استفاده کن که بعد از ازدواج ممکنه این پسر ها به ما مادر بی وفا بشن.

مامان هيژا گفت...

مي بينم كه فراز جون مردانگي رو ار همين الان شروع كرده:)

Unknown گفت...

به به به

میبینم که فراز کوچولو از الان شروع کرده!!!!!!

ببوسیدش از طرف ما

مریم مامان آوا گفت...

نیگا از همین حالا تمرین می کنند دل دخترا رو آب کنند...بگو حواسش باشه ها اینجا دختر دار زیاد شده

ننه قدقد گفت...

خوبه که عسل همین الان اینو فهمید. باید عادت کنه

شازده کوچولو گفت...

آخی...دلم واسه عسل سوخت

Google Analytics Alternative