1- من خوبم،
تو خوبی،
او خوب است ..
.و الی آخر
2- مدتی پیش سوار یک تاکسی شده بودم. رانندۀ تاکسی علاقۀ وافری به دندۀ سه، عوض نکردن دنده ویراژدادن و گازدادن با همان دنده، پیچیدن های ناگهانی و البته بدون راهنما زدن، و اصولاً حرکت کردن در هر طرفی که دلش خواست داشت. ماشینی که راننده اش خانم بود، از این آقا از سمت راست سبقت گرفت و کمی جلوتر پشت چراغ قرمز این دو ماشین دوباره همدیگر را ملاقات کردند. این راننده وقتی کنار آن ماشین ایستاد. مرتب به ماشین آن خانم نگاه میکردو سرش را با تاسف تکان میداد والبته آن خانم هم اصلاً حواسش به این سمت نبود. وقتی رانندۀ تاکسی دید که نگاههای پرتاسفش بازاری ندارد. با صدای بلند گفت: "من نمیفهمم کی به این زنا گفته که میتونند کهنۀ بچه نشورند و بیاند ماشین سوار شند". !!
رانندۀ خانم اصلاً در این دنبا نبود و یا تعمدا خودش را بی توجه نشان میداد ، من عصبانی شده بودم و با خودم فکر میکردم اگر الان بیست ساله بودم و کلۀ پرباد آن زمان را داشتم حتماً با مشت یا هر چیز محکمی می کوبیدم سر راننده و دعوایش را هم به جان میخریدم با این توهینش، ولی ... ولی الان در سی و دو سالگی احتیاط را شرط عقل میدانم، اینکه حوصله ندارم با راننده بحث کنم که احیاناً بعدش هم پیاده شوم و پول را به سرش بکوبم و با ماشین دیگری برگردم.
روزم را خراب کنم برای چه...
فقط با خشم به راننده نگاه کردم و منتظر فرصتی بودم که اگر از نگاهم به نگاهش افتاد سری با تاسف تکان بدهم ، اما افسوس که اولاً آینه تاکسی شکسته بود و زاویۀ دیدش هم طوری بود که من اگر خودم را هم میکشتم آن پشت، راننده متوجه نمیشد.
لازم به ذکر است که من و خانم میانسالی صندلی پشتی نشسته بودیم وبقیۀ مسافرین آقا بودند، هیچ واکنشی از طرف هیچکس دیده نشد، اصلاً انگار همه طوری در مشکلات و ذهن خودشان غرق بودند که چیزی نشنیده اند. نه تاییدی، نه انکاری و نه حتی چینی ، چروکی در صورت که نشاندهندۀ واکنش باشد!!.
3- مدتی پیش در یکی از برنامه های مخصوص خانه و خانوادۀ یکی از شبکه ها، کارشناسی آورده بودند که در مورد فواید سیب زمینی حرف میزد. مجری برنامه کلی تعریف کرد از کارشناس و سیب زمینی این غذای لذیذ ایرانی ! و گفت که در کتابهای ابو علی سینا ، دانشمند پر آوازۀ ایرانی در مورد فواید سیب زمینی کلی مطلب خوانده است و چقدر دانشمندان ایرانی دانشمند هستند و هنر و دانش و همه چی نزد ایرانیان است و بس!
کارشناس بعد از اتمام صحبتهای این مجری با تمانینه گفتند که : فکر نمی کنم صحبتهای شما درست باشه، چون سیب زمینی فقط صدو پنجاه ساله که وارد ایران شده!!
قیافۀ مجری میتوانست دیدنی باشد اگر اعتماد به نفس نداشت ولی حیف که داشت!!
تو خوبی،
او خوب است ..
.و الی آخر
2- مدتی پیش سوار یک تاکسی شده بودم. رانندۀ تاکسی علاقۀ وافری به دندۀ سه، عوض نکردن دنده ویراژدادن و گازدادن با همان دنده، پیچیدن های ناگهانی و البته بدون راهنما زدن، و اصولاً حرکت کردن در هر طرفی که دلش خواست داشت. ماشینی که راننده اش خانم بود، از این آقا از سمت راست سبقت گرفت و کمی جلوتر پشت چراغ قرمز این دو ماشین دوباره همدیگر را ملاقات کردند. این راننده وقتی کنار آن ماشین ایستاد. مرتب به ماشین آن خانم نگاه میکردو سرش را با تاسف تکان میداد والبته آن خانم هم اصلاً حواسش به این سمت نبود. وقتی رانندۀ تاکسی دید که نگاههای پرتاسفش بازاری ندارد. با صدای بلند گفت: "من نمیفهمم کی به این زنا گفته که میتونند کهنۀ بچه نشورند و بیاند ماشین سوار شند". !!
رانندۀ خانم اصلاً در این دنبا نبود و یا تعمدا خودش را بی توجه نشان میداد ، من عصبانی شده بودم و با خودم فکر میکردم اگر الان بیست ساله بودم و کلۀ پرباد آن زمان را داشتم حتماً با مشت یا هر چیز محکمی می کوبیدم سر راننده و دعوایش را هم به جان میخریدم با این توهینش، ولی ... ولی الان در سی و دو سالگی احتیاط را شرط عقل میدانم، اینکه حوصله ندارم با راننده بحث کنم که احیاناً بعدش هم پیاده شوم و پول را به سرش بکوبم و با ماشین دیگری برگردم.
روزم را خراب کنم برای چه...
فقط با خشم به راننده نگاه کردم و منتظر فرصتی بودم که اگر از نگاهم به نگاهش افتاد سری با تاسف تکان بدهم ، اما افسوس که اولاً آینه تاکسی شکسته بود و زاویۀ دیدش هم طوری بود که من اگر خودم را هم میکشتم آن پشت، راننده متوجه نمیشد.
لازم به ذکر است که من و خانم میانسالی صندلی پشتی نشسته بودیم وبقیۀ مسافرین آقا بودند، هیچ واکنشی از طرف هیچکس دیده نشد، اصلاً انگار همه طوری در مشکلات و ذهن خودشان غرق بودند که چیزی نشنیده اند. نه تاییدی، نه انکاری و نه حتی چینی ، چروکی در صورت که نشاندهندۀ واکنش باشد!!.
3- مدتی پیش در یکی از برنامه های مخصوص خانه و خانوادۀ یکی از شبکه ها، کارشناسی آورده بودند که در مورد فواید سیب زمینی حرف میزد. مجری برنامه کلی تعریف کرد از کارشناس و سیب زمینی این غذای لذیذ ایرانی ! و گفت که در کتابهای ابو علی سینا ، دانشمند پر آوازۀ ایرانی در مورد فواید سیب زمینی کلی مطلب خوانده است و چقدر دانشمندان ایرانی دانشمند هستند و هنر و دانش و همه چی نزد ایرانیان است و بس!
کارشناس بعد از اتمام صحبتهای این مجری با تمانینه گفتند که : فکر نمی کنم صحبتهای شما درست باشه، چون سیب زمینی فقط صدو پنجاه ساله که وارد ایران شده!!
قیافۀ مجری میتوانست دیدنی باشد اگر اعتماد به نفس نداشت ولی حیف که داشت!!
4- سریال در برابر تند باد را که در زمان بچگیهامون از تلویزیون نشون میداد، دوباره داره نمایش داده میشه، درسته که خیلی خیلی تکراریه والبته پر از سان سور ولی همچنان دوستش دارم.
5- من امسال هیچ کدام از سریالهای بعد از افطار تلویزیون را مثل سالهای قبل دنبال نکرده ام. کدامشان بهتر است برای نگاه کردن؟
6- شاید در مودر سفر تایلند بابای فراز در پست بعد صحبت کردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر