من نمیفهمم چرا وقتی به مناظرات اینها اشاره میشود و کلی راه حل روانشناسی برای حسنه شدن روابط اینها تجویز میشود ، بقیۀ موجودات درون نادیده انگاشته میشوند؟.
تکلیف مارمولک درون چه میشود؟ که وقتی هم کلافه شویم از دست مارمولک بازیهایش و به هوای خود مان بهه قتل میرسانیمش، با همان دم نصفه و نیمه اش تشکیل یک مارمولک جدید میدهد و سوسی آمدن رو دوباره آغاز می کند؟.
از مارمولک درون هم که بگذریم با خر درون* چه کنیم؟. نشسته ایم و به مناظرات کودک و بالغ و والد درون گوش میدهیم هی میخواهیم آشتیشان بدهیم، آنوقت یک موجودی عرعر کنان عقبکی (منظور دنده عقب است) و جفتک زنان وارد صحنه میشود. سرش پایین است ولی جفتک زدنش همچنان پابرجاست. نه کودک میشناسد، نه بالغ ، و نه والد...
*سلام دردانه جان (هرچی گشتم دنبال اون پستت پیداش نکردم)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر