فراز دراز کشیده بود و داشت به سقف نگاه میکرد. من هم به فراز. یوهو متوجه شدم که چشمای بچهم هم قشنگه ها!
گفتم : فراز. چه چشمای قشنگی داری، مثل بادوم میمونه
بعد یادم اومد که چشم بادومی، مشخصات یک نژاده که علی الحساب با نژاد فراز فرق داره. واسه همین تصحیحش کردم؛
«فراز. چشمات عین انجیر میمونه»
فراز:«اِ..»
بعد از کمی ور انداز من:« تو هم چشمات قشنگه. عین کنجد میمونه»
من ناراحت: «راستی، عین کنجده واقعاً؟»
فراز:« آره. همون کنجدی که تو سفره هفت سین میزارند»!
من: «آها. از اون لحاظ!!»
۱۰ نظر:
وسط کار همسرم این متن قبلی رو باز کردم و با هم خوندیم و کلی خندیدیم. روحم شاد شد یعنی !الانم دستمال کاغذی اوردم دارم اشکام رو پاک می کنم! اخه من ازون آدمهایی هستم که وقتی خیلی می خندند اشکشون جاری میشه.
جدا من هم خیلی وقتا فکر می کنم ما چقدر به این اختلاف طبقاتی دامن می زنیم....خدایی فکر کن چند میلیون برای پیش دبستانی اون وقت چند میلیارد برای پیش دانشگاهی؟ بعد اونوقت چی میشن این بچه ها؟!
راستی مذبوحانه بهتر از مزبوحانه است.
با پوزش!
یادداشت قبلی خیلی جالب بود. کلی تصویر ساختم از زمان شروع سخنرانی و پایانش و شنیدن داستان زندگی اون خانم.
کنجد که "سین" نداره بذاریم سرسفره ی هفت سین (:
راستی من توی بلاگفا برات کامنت گذاشتم. در مورد کتابها نمی دونم با مشکلی که بلاگفا پیدا کرده دیدیشون یا نه؟
حالا امیدوارم که امروز حل شه. اما خب ایمیلم رو هم میگذارم.
heidari.n@gmail.com
عنوان را خوب اومدی....
فراز توصیفاتش حرف نداره...حالا به هر کی میخواد رفته باشه...
عنوان را خوب اومدی....
فراز توصیفاتش حرف نداره...حالا به هر کی میخواد رفته باشه...
به هنا. اول اینکه مزبوحانه م رو درست کردم همون اول صبحی. بعد هم حتماً باهات تماس میگیرم. من موفق به دیدن کامنتت نشدمراستش.
می بینی تو رو خدا. رفتم سمت بلاگفا. اون هم دم درآورد!!
به نازنین: خب البته کل نوشته محض خنده بود ولی مرسی از کامنتت. دِ همینه دیگه. کنجد رو به جای سنجد اشتباه گرفته بوده
به مامان آرمان:مرسی(=
سلام.این اولین باره که به اینجا اومدم.کلی کیف کردم و البته خندیدم(به خاطر پست قبل).نوشته هاتون عالیه.چندتاشو خوندم.
به زهرا نویسنده کامنت قبلی:
اگه اولین باره اومدی اینجا تا حالا خیلی چیزا رو از دست دادی خواهر....
فک کن چشات شکل سنجده:)
ارسال یک نظر