شما هم از اونایی هستید که پارچه اضافه تو خونه دارید؟ از این پارچه هایی نه چندان ارزشمندی که بی مناسبت و بامناسبت کسی بهتون هدیه داده؟ چند سال گذشته و نمیدونید باهاش چی کارکنید و به عبارت بهتر چه خاکی تو سرش بریزید؟
فکر میکنید پارچههه ارزش چند بار رفتن خیاطی و پروف و این بساطها رو نداره؟ خودتون هم حال و خوصله خیاطی کردن ندارید؟
خب. من یه راه پیشنهاد میکنم به ساکنین تهران. راهش اینه که هرجا هستید خودتون رو برسونید به خیابون ولیعصر. چه با اتوبوسهای بلیطی و چه با اتوبوسهای 150 یا 200 تومنی ، این خیابون رو بالا برید یا پایین، یه ایستگاهی هست به اسم مهدیه ( بعد از منیریه و اون طرفا). روبه روی ایستگاه مهدیه، یه ساختمون قدیمیه و یه تابلو که روش نوشته" مزون ش ق ای ق". انتظار یه مزون شیک و با کلاس و چیتان پیتان نداشته باشید. پلههاش قدیمی و موزاییکهای کنده شده و فضای کمی رعب آمیز! دو طبقه برید بالا تا برسید به یه دری که بازه. اینور یه آرایشگاهه. اونور، یعنی درست بالای پله ها،خیاطی یا مزون مورد نظر قرار داره. از در که نگاه میکنید، یه راهروی باریک میبینید و اون روبه رو هم یه میز برش که چند نفری همیشه دور و برش ایستادند. بین اونها حتماً خانم جوان که ایده و فکر این مدل کار رو داشته و راه انداز این سیستم بوده رو حتماً میبینید. یه خانم چاقه با صورتی خونسرد که اگه دقت کنیم، میبینم نصف صورتش کمی گوشت اضافه داره که نشون دهنده یه سوختگی قدیمیه.
درو دیوار این مکان پر از عکس لباس و مدل این جور چیزهاست. همینطور بریده نشریاتی که راجع به همین خانم جوان نوشتند. بانوی پارچهها، زن کارآفرین، همت قوی، خواستن توانستن است، لباس عروس را یکروزه میدوزم، و..
تو همون حینی که منتظرید نوبتتون بشه، بریده نشریات چسبیده شده به دیوار رو میخونید- البته اگه قبلاً مطلبی راجع به این خانوم جایی نخونده باشید؛ سوختگی 85 درصد در دوازده سالگی. چند بار زیر عمل رفتن. ازدواج با یه مردی که 75 درصد سوخته بوده و محل آشنایی همون بیمارستان بستری بودن بوده. رفتن به یه روستا اطراف اصفهان، وحشت مردم از قیافه. دایر کردن کلاس گلدوزی و خیاطی و ... تو همون روستا. اومدن به تهرون. توسعه کار. کارآفرینی برای حداقل 50 زن سرپرست خانوار و ...
خودش، دخترش، و خواهرش عضو ثابت و همیشگی این محل هستند.
بسته به شلوغی و خلوتی کار، بین 5 دقیقه تا نیم ساعت منتظر میمونید. بعد وقتی نوبت پارچهتون میرسه. مدلی که مد نظرتونه رو میگید. خانم جوان نه متر میگیره دستش نه چیزدیگه. به هیکلتون نگاه میکنه و قیچی رو میزنه. اونهم فقط با کمک دست راستش. دست چپش به دلیل همون سانحه قدرت کمی داره. در عرض چند دقیقه پارچهتون قیچی میخوره و میره پیش خیاط مورد نظر. میشینید تو همون سالن و منتظر. یه خانم دیگه یه گوشه لباس زیر ارزون قیمت گذاشته و میفروشه. روبه رو هم یه آشپزخونه است با یه میز پلاستیکی اون گوشه هم یه قفسه و یخچال مانند که اونجا رو کمی شبیه بوفه کنه! توش پفک و چیبس و بیسکوییت گذاشتند و میفروشند. یه لیوان نسکافه چهارصد تومنی فکر بدی برای گذروندن وقت نمیتونه باشه. بین نیم ساعت تا 45 دقیقه خیاط مورد نظر صداتون میکنه و لباس نصفه دوخته شده رو تنتون میکنید. یه جاهاش رو قیچی میکنه. یه جاهاش رو تنگ میکنه، یه ایرادایی که گرفتید و خودش میبینه رو میگیره و بعد از این کارا میرید دوباره مینشینید سر جاتون. بعد از یه مدت دیگه دوباره صداتون میکنه و این بار پروف نهایی میشه. یا هنوز احتیاج داره به کمی تغییر یا نداره. اگه نداشته باشه. میره برای دوخت قسمت پایینی و جا دکمه و فلان.شما پولتون رو حساب میکنید و تمام. اتوی پرسی اونجا ندارند بنابراین باید لباس دوخته شده رو بدید یه جای دیگه اتوی نهایی بشه. دکمه هم یا خودتون میبرید اونجا میدوزند، یا ازبین دکمه های اونجا یکی رو انتخاب میکنید ، یا اینکه خودتون بعداً میخرید و بهش میدوزید .
چند ساعته لباس یا لباسا تحویل گرفته میشند. من توصیهام اینه که پارچه های گرون قیمت رو اول کار ندید دست اونا. اول با پارچه های معمولی یه لباس معمولی یا تو خونهای بدوزید اونجا. اگه کیفیت کار به مذاقتون خوش اومد. اونوقت پارچه گرون تر رو بگیرید دستتون و برید اونجا( من یه بار سه سال پیش با یه جین قرمز رفتم اونجا برای اینکه یه مدل مانتوی چیتان پیتان برام بدوزند. گفتند نمی تونیم این مدلی! لازم به ذکره که بگم سرنوشت اون جین قرمز دلخراش تر از مدل ساده پیشنهادی اونها بود. چون یه خیاطی دیگه که کلی ادعاش میشد دادم دوخت . بعد از کلی رفت و آمد عین اون مدل که میخواستم نشد که هیچ. وقتی هم میپوشمش، بنا به دلایل نامعلوم عین بچه مدرسهایها میشم!).
اگه چند تا هم پارچه دارید نگران نباشید. همه شون تو یه روز دوخته میشند. اصلاً فکر کنم بهتر اینه که با چند تا پارچه برید اونجا که حالا که وقتتون داره میگذره، حداقل چند تا کار رو باهم کرده باشید.
حسن این مرکز برای مشتری سرعت کاره و یه چند ساعتی رو سپری کردن تو یه محیط آروم و بی تنش وخب، قیمت به نسبت مناسب. قیمت برای بلوز 6 تا 7 تومن، دامن: 4 تا 6 تومن. مانتو 7.5 تا 14 تومن (معمولاً مانتوهای خیلی مدل دار نمیدوزند اونجا)، شلوار 4 تا 5 تومن. لباس مجلسی 23 تا 30 تومن ( من راستش دو بار رفتم اونجا، یکی سه سال پیش و یکی هم دیروز! مدل لباس مجلسی چندان دلچسبی رو ندیدم تو این دو روز. معمولاً خانمهای چاق با پارچه های گرون بودند که یه لباس پوشیده و ساده سفارش میدادند!) ، لباس آستر دار 15 تا 20 تومن و ...
برای کسانی که اونجا هم کار میکنند، یه منبع درآمده و کارکردن تو یه محیطی که اونطور که به نظر میرسه براشون راحته و دوستش دارند. دست مریزاد به این خانم جوان پر انرژی با این ایده خوبش.
پی نوشت: اون روبه رو هم یه آرایشگاهه. یه خانومی تو ساعات انتظارش برای خیاطی، موهاش رو هم رنگ کرد! استفاده بهینه از وقت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر