فراز با پسر خالهش داشتند بازی میکردند. پسر خاله دزد بوده و فراز هم مثلاً مردم عادی!
پسر خاله دزدی میکنه! به فراز میگه « حالا مثلاً تو باید بری منو لو بدی».
فراز:« لو بدم؟ یعنی چی؟»
پسر خاله: «یعنی اینکه یه کاری کنی همه بفهمند من دزدی کردم».
فراز یه دستش رو به کمرش زد. یه دست دیگه رو هم در حالیکه انگشت اشاره اش به طرف پسر خاله بود، به سمت پسر خاله دراز کرد. بعد در حالیکه یه حالت قری به کمرش داده بود. با صدای بلند و یکنواخت و به طور مستمر (!) و با یه ناز و عشوهی خاص داد می زد:« هو هو هویِش کنید. از خونه بیرونش کنید»!!
**
.
یاسین ، تازگیها یاد گرفته. هرموجود زنده ای که میبینه ، این سوال را با صدای بلند مطرح میکنه که «منو نخوره؟» حالا این منو نخوره رو با همون صدای نازک و مظلوم و از ته چاه دراومده یه جوری خاصی میگه. به این صورت که بین "ن" و "خوره"، رو با یه فتحه بسیار کشیده ادا میکنه که آدم به فکرش میرسه که بره خودش رو بخوره!
چند روز پیش تلویزیون داشته راز بقا یا یه چیزی در این مایه ها نشون میداده. یه شغال بوده که تو سرما دنبال غذا میگشته. یاسن به محض دیدن روباه از تلویزیون. سوال " منو نخوره؟ رو مطرح میکنه و بعد بدون دادن یه فرصت برای جواب به سمت تلویزیون میره و با ضربات محکم در حالیکه مرتب " منو نخوره ؟" را تکرار میکرده به شغال و بالنتیجه به تلویزیون میکوبیده. طوریکه تلویزیون ( از این ال سی دی ها) داشته میفتاده که به موقع با جانفشانی برادر از خطر سقوطش جلوگیری میشه!
تو خونهشون یه سوسک میبینه. در حالیکه به سمتش میدویده و اونو میگرفته و میزاشته تو دهنش، به طور مکرر تکرار میکرده " منو نخوره؟" این دفعه اقدام اطرافیان فقط باعث نجات یه نصفه سوسک میشه و بقیه اش توسط یاسن خورده شده بود!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر