بنظر من اولین نوشته مهمه چون هدف نوشتن در این اولین گنجونده شده. من معمولا از نوشته هایی که خوشم میاد سری هم به آرشیوشون میزنم تا اولین نوشتشون را ببینم که بفهمم برای چی می نویسه
حالا هدف من چیه؟
من یک مادر هستم که یک پسر 2 سال و نه ماهه دارم به اسم فراز و تمام دلمشغولیهایی که یه مادر می تونه داشته باشه. نوشتن و یا به اصطلاح ثبت خاطرات و روزمرگیها ی زندگی خوبه. چرا؟ چون این لحظات، عمر ما هستند که خوب و بد میگذرند. خیلی وقتا وقتی جایی در مورد کارا و حرفا و احساسات بجه ها می شنوم و یا وقتی جایی در موردا احساسات و نگرانیای مادرا رو میخونم یا میشنوم. این حس هاو کارهاو حرفا برام آشناست ولی ذهنم یاریم نمی کنه که بگم دقیقا کی اینهارو از نزدیک حس کردم . بنابراین میتونم بگم میخوام بنویسم و ثبت کنم بعضی از لحظات ، احساسات و نگرانیها، خوشیها و ناراحتیها رو برای اینکه از یادم نرند. خیلی از مواقع اتفاق افتاده که کارهای فراز اونقدرمن رو خوشحال و غرق درغرورلذت کرده که آرزو کردم ای کاش زمان نگذره و همون جا ثابت بمونه یا بعصی وقتاکه در مورد بچه داری یا خودم ناراحت و نگران بودم ولی بعدتر که یادم اومده این فکرا چقدر بچه گانه وبیمورد بوده ولی بهر حال بحشی از زندگی و عمر من هم بوده. شاید نوشتن برخی از این لحظات در" ورلد واید وب" باعث ماندگاری اونها بشه طوری که با مرورشون این احساسات برام تداعی بشه( البته اگه بتونم با این زبان الکن بیانش کنم). امیداورم که تنبلی مانع این کارم نشه و بتونم بنویسم .
حالا هدف من چیه؟
من یک مادر هستم که یک پسر 2 سال و نه ماهه دارم به اسم فراز و تمام دلمشغولیهایی که یه مادر می تونه داشته باشه. نوشتن و یا به اصطلاح ثبت خاطرات و روزمرگیها ی زندگی خوبه. چرا؟ چون این لحظات، عمر ما هستند که خوب و بد میگذرند. خیلی وقتا وقتی جایی در مورد کارا و حرفا و احساسات بجه ها می شنوم و یا وقتی جایی در موردا احساسات و نگرانیای مادرا رو میخونم یا میشنوم. این حس هاو کارهاو حرفا برام آشناست ولی ذهنم یاریم نمی کنه که بگم دقیقا کی اینهارو از نزدیک حس کردم . بنابراین میتونم بگم میخوام بنویسم و ثبت کنم بعضی از لحظات ، احساسات و نگرانیها، خوشیها و ناراحتیها رو برای اینکه از یادم نرند. خیلی از مواقع اتفاق افتاده که کارهای فراز اونقدرمن رو خوشحال و غرق درغرورلذت کرده که آرزو کردم ای کاش زمان نگذره و همون جا ثابت بمونه یا بعصی وقتاکه در مورد بچه داری یا خودم ناراحت و نگران بودم ولی بعدتر که یادم اومده این فکرا چقدر بچه گانه وبیمورد بوده ولی بهر حال بحشی از زندگی و عمر من هم بوده. شاید نوشتن برخی از این لحظات در" ورلد واید وب" باعث ماندگاری اونها بشه طوری که با مرورشون این احساسات برام تداعی بشه( البته اگه بتونم با این زبان الکن بیانش کنم). امیداورم که تنبلی مانع این کارم نشه و بتونم بنویسم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر