فراز مردم داری می کند
فراز اصولا آدم اجتماعی هست . محاله که آقا جایی برند و صحبت نکنند. البته منظورم صحبت در حضور بزرگترهاست. وقتی ما با
تلفن صحبت می کنیم. محاله این آقا نیاند و بپرسند که با کی صحبت می کنی و بعدش بخواند با طرف مقابل یه سلام احوال پرس کنند. معمولا هم بسیار کامل مثلا دیروز وقتی پدرش با آقای پ صحبت می کرد، این آقا گوشی رو گرفته و بعد از سلام و احوالپرسی باآقای پ ، احوال خانوم و بچه ها رو دونه دونه پرسیده واینکه الان کجاییدو درادامه هم ماجرایی از ماشیناشو که ترافیک کردند رو تعریف کردوو بعد از گفتن سلام برسونید و اینکه بجه ها (با اسم تک تک آنها)رو ببوسید، خداحافظی کردند!! گاهی این ادای احترام ها اونم به صورت کامل ما رو به تعجب وا می داره. در ضمن حین این صحبتها صداش یه لحن جیغ مانندی می گیره که خیلی حرف زدنشو با مزه می کنه.د
فراز خالی بندی می کند
دیروز فراز رفته بوده محل کار باباش. همکارای پدرش گفته بودند چه کلاه قشنگی داری چند گرفتی. اینم گفته بوده دومیلیون!!!( گفته
بودم که کلا به این عدد 2 علاقه خاصی داره.) د
همینجوری ازگدشته فراز
یادمه تا قبل از 2.5 سالگیش ، فراز حرف " س " و "ش" رو که اول کلمات بودند خوب نمی گفت ( درحالیکه اگه وسط کلمه بودند هیچ مشکلی تو گفتنشون نداشت). مثلا به سیب می گفت "ایبس" یا به شیر می گفت " ایش. حالا یه مغازهای تو محل سابق زندگی ما بود که شیر رو همیشه از اونجا می گرفتیم. هروقت به مغازه می رسیدیم فراز بدو بدو می رفت و به مغازه دار سلام میداد و میگفت : ایش دارید. اون بنده خدا هم کلی خودش رو جمع و جور میکرد چون بنظر می رسید که فراز گفته باشه جیش دارید. بعد واسه اینکه هیچ توهمی تو ذهن بقیه مشتریها باقی نمونه می گفت : نگو ایش ، بگو شیر، ایش نه فهمیدی.ایش نه شیر.د
فراز منتظر تولدش است
یه بار رفته بودیم یه کفش فروشی وخانم فروشنده از فراز خوشش اومده بود و مشغول حرف زدن شده بودند. فروشنده گفت خوب حالا
چیا دوست داری، فراز هم طبق معمول گفته بوده ماشین. بعدشم اضافه کرده بوده که برای تولدم یه ماشین بخر بیار.، باشه. فروشنده گفته بود حالا ماشین بخرم به من کیک میدی: فراز هم گفته بود نه کیک خوب نیستا. نخوری!!د
این قضیه تولد به این برمیگرده که چون هروقت خرید می رفتیم، کافی بود فراز یه ماشینی رو ببینه و نگه که من اینو می خوام، و خوب طبعا بعدش گریه و نق چون من که نمی تونستم همیشه اینا رو بخرم. برای همین یکبار بهش گفتم باشه می خرم ولی برای تولدت، اونم جون از تولد پارسالش خاطرات خوشی داره( یکدفعه به طور غیر منتظره کادوهای فراوون از طرف فامیل و دوستا که سورپرایزمون کردند دریافت کرد، خودمون اصلا فکر نمی کردیم انقدر براش مهم بوده باشه چون الانم که الانه بایاآوریش یه لبخند پهنی میزنه!!)گفت باشه و بعد از اون هم هروقت جایی میریم که اسباب بازی داره فقط سفارش میده که اینو بخر، اینو بخر ، واسه تولدم بخریا، باشه.یه لیست طولانی از چیزایی رو که باید بخرم تو ذهنش آماده داره باید ببینیم چکار می تونیم بکنیم تا تولدش با این لیست طولانی !!!!.د
پ ن . اینا رو نوشتم که یادم نره، کلا مشخصه که نظم خاصی نداره نوشتم ولی گفتم حیفه وقتی الان یادم اومده ننویسم. د
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر