تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

نمایشگاه


بعضی وقتها در موقعیتهایی خاص،موضوعاتی ذهن آدم را اشغال می کند و چقدر به نظر زیبا و جذاب میرسد برای نوشتن، وقت نوشتن بخاطر نبودن در آن موقعیت و ناتوانی در تجسم خود در آن وضع، آن موضوع عبث وبیهوده به نظر میرسد و زمانی که صرف فکر کردن به حواشی این موضع شده، اتلاف وقت محسوب می شود. مشکل تجسم است یا موضوع؟
***
امروز به هفتمین نمایشگاه محیط زیست در نمایشگاه بین المللی رفتیم. خوب بود، نگران بودم که حوصلۀ فراز سر برود ولی خوشبختانه اینطور نشد. از دو سالنی که دیدن کردم،یکی از سالنها، غرفه ای برای کودکان داشت که آهنگهای مخصوص کودکان و کتاب و سرگرمیهای خاص برای بچه ها و همینطور تمهیداتی برای نقاشی بر روی صورت بچه ها آنهم به صورت رایگان داشت. فراز در این غرفه به همراه پدرش ماندند و من برای دیدن بقیۀ غرفه ها رفتم. در سالن دیگر بعد از یک ساعت فراز را دیدم که شبیه گربه شده است و به سمت من میدود. خودش که خیلی خوشحال بود.
در سالن دیگر، قسمت بازیافت شهرداری، دونفر لباسهای آقا پیشول و آن یکی گربه (یکی چاق ویکی لاغر) را تنشان کرده بودند و آهنگهای این کلیپ تلویزیونی بچه ها و بزرگهای زیادی را به خود جلب کرده بود. فراز که سر از پا نمی شناخت و فکر می کرد همانهای هستند که در تلویزیون هستند. می رقصید . آهنگ می خواند و دست بچه های دیگر را می گرفت و سعی می کرد با آنها هم خوشحالی کند. دم این دو تا گربه را می کشید، با آنها عکس انداخت و هروقت این دو گربه لپ فراز را می کشیدند، از خودش خنده های شیطانی سر میداد که توجه همه را به خود جلب می کرد. واکنش بچه ها ی دیگر نسبت به این دو گربه جالب بود، بعضی مثل فراز هیجانی می شدند و بعضی هم می ترسیدند و بعضی هم بی تفاوت بودند. ساعت دوی بعد از ظهر هم نمایشی با حضور این دو گربه و سه جوان که نقش پسر بجه ها را بازی می کردند در محوطۀ نمایشگاه انجام شد. هدف این نمایش، آشنایی بچه های کوجک با فرآیند بازیافت و سطلهای زباله و کیسه های زباله و حفظ محیط زیست بود ضمن اینکه آهنگهای شادی هم داشت که خود بازیگرانش به حرکات نسبتاً موزون می پرداختند. فراز در طول پخش این آهنگها، مدام همراه بازیگران، نانای می کرد وتوجه خیلی ها را به خودش معطوف کرده بود.
آخر نمایش، مسابقه ای برگزار شد و ازبچه هایی که در آنجا بودند خواسته شد که برای مسابقه نزدیکتر بروند. فراز زودتر از همه خودش را به مجری رساند (فراز از همۀ بچه هایی که در آنجا بودند کوچکتر بود). مجری هم گفت: این هم از صغری خانوم، همه خندیدند. من هم خنده ام گرفته بود. از بچه ها سوالاتی راجع به بازیافت و موادی که می شود بازیافت کرد می پرسیدند. جواب بعضی از بچه ها خیلی جالب بود. فراز هم خودش را قاطی جمع کرده بود ولی از سوال فقط اسمش را پرسیدند و فراز هم با صدای بلند جواب داد و همه خندیدند و تشویقش کردند و در آخر هم یک کتاب و یک پرچم به بچه هایی که در مسابقه شرکت کرده بودند (منجمله فراز)دادند.کلا فراز خیلی لذت برد.
***
مهلت این نمایشگاه تا فرداست. بیشتر شرکتهای شرکت کننده در زمینۀ فروش تجهیزات محیط زیستی فعال هستند تا طراحی اگر هم طراحی بود، طراحی مدلهای خاص که بعضاً سیستمهایی نسبتاً قدیمی بودند
. امسال به نسبت سال گذشته تعداد سالنها کمتر است و در همین تعداد کم سالنها به نسبت پارسال غرفه های مرتبط با آلودگی هوا بیشتر بود و آب و فاضلاب کمتر(حداقل در این دو سالنی که من امروز دیدم).
در یکی از غرفه های یکی از پالایشگاهها بروشوری داشتند که فعالیتهایی در زمینۀ کاهش یکی از آلاینده های هوا انجام داده بودند (مرتبط با پایان نامۀ من). سوالی در مورد تکنولوژی استفاده شده برای کاهش این آلاینده پرسیدم . بعد از شنیدن مقدمات فراوان و روشهای دیگر متوجه شدم تکنولوژ ی که استفاده خواهد شد (هنوز استفاده نشده)، تغییر سوخت است!.
**
حس نوشتن قسمت دوم به دنیا آمدن فراز را امروز نداشتم . در یک فرصت دیگر حتماً.
**





هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative