تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۶ اسفند ۴, شنبه

ماجراهای این چند روز فراز

هرچه دیروزدر مورد خوابها و تفسرشان نوشته بودم، دود شد و به هوا رفت، درس عبرتی شد برایم که قبل از اقدام به پاپلیش، ذخیره کنم هر چه که نوشته ام!
***
امروزهمراه پدر فراز، هردو با ژست اولیاء فرهیخته و متفکر ، در حالیکه فراز بیست قدم از ما جلوتر بود، در مسیری قدم میزدیم . در مسیرمان، عده ای رانندۀ وانت و خاور هم بودند که ماشینهایشان را در کنار خیابان پارک کرده بودند و با هم مشغول اختلاط بودند. از یکی از ماشینهای آنها صدای این آهنگ می آمد: " خودت میدونی هلاکتم، عاشق سینه چاکتم ، .....". فراز وقتی به نزدیک ماشین آنها و درست مقابل جمع آنها رسید، با صدایی که می خواست انگار به شنوندگان یک کیلومتر آنورتر هم برسد، با خوشحالی فریاد زد: "مامان ، باباا، آهنگ نانای،.. بدو بدو بیاین نانای کنیم"
در باب اهل "نانای بودن" من و پدر فراز همین بس که پدر فراز اگر سالی یکبار آنهم به اصراردوستان و آشنایان نانای کند، چیزی می شود به شکل نرمش های پیرمردها! و نانای من هم چیزی است در حد لگد زدن گل ا!
***
چند روز پیش سرم درد می کرد و رفتم به اطاق خواب تا استراحت کنم و در اطاق را بستم، بعد از جند دقیقه فراز آمد و در را باز کرد و با تحکم و نرمی گفت: در رو باز کن تا منو ببینی، صدامو بشنوی، تا دلت برام تنگ نشه!!
***
دیشب فراز را برده بودم حمام تا خودش را بشورد. وقتی تمام شد گفتم : دیگه وقت حموم کردن تموم شده، باید خشکت کنم
فراز:" نه هنوز کافی خوشگل نشدم"!!.
***
امروز هنگام خرید از یک مغازه، فراز کلی بلبل زبانی کرد، فروشنده هم ضمن سفارش اکید به ما مبنی بر دود کردن اسفند و دادن صدقه، به فراز گفت:" اینشالله بزرگ میشی، دوماد میشی، ولی یه عروسی بگیر که پدر و مادرت رو اذیت نکنه!"
فرازبا تعجب: من که عروسم!!!
(قبلاً نوشته بودم که بعد از چند عروسی که همین یکی دو ماه پیش داشتیم، فراز کلی متحول شده بود و روسری به عنوان تور، سرش می کرد و می گفت من عروسم و یا آهنگ عروس عروس می خواند، ولی فکر نمی کردیم این "خود عروس بینیش تا به امروز تداوم داشته باشد!)
**
فراز: من میخوام شعر قطار رو بخونم.
من:آفرین پسرم، بخون ببینم
فراز: قطار قطار، قطار قطار ..........(دو سه دقیقه بعد فراز همچنان با عزم راسخ:) قطار قطار، قطار قطار.....!!!
***
فراز در حالیکه با خودش ماشین بازی می کند، کامیون آتش نشانییش را میزند به پشت یک کامیون دیگر،
فراز در حالیکه دستش را جلوی دهانش گرفته و می خندد: دیدی کامیون، تو هم خندت گرفت! شوخی کردم دیگه!! ببین من چه "شوخو" هستم!!.
منظورش از شوخو احتمالاًهمان آدم شوخ بوده است.


هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative