تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

در باب کرفس

-کرفسی که غروب خریده بودم رو پاک کردم و شستم و خرد کردم و ریختم توی ماهیتابه و یه نصفه قاشق روغن هم روش، تا نم نمک سرخ بشه
-بادوم بو نداده ای که مادر شوهر عزیزوار بهم داده بود رو از دیشب تو آب خیس کردم و یکی دو ساعت پیش همینطور که نشسته بودم پای تلویزیون و برای اولین باریه قسمت کامل از این سریاله که الان اسمش رو یادم نمی یاد ولی گوهر خیر اندیش داره و مهدی هاشمی و شهره لرستانی و.. رو می دیدم، خلال کردم. سریاله که تموم شد، دیدم بشقابه کامل پر شده و داره لبریز میشه. تو نایلون ریختمش و گذاشتم تو طبقۀ پایینی فریزر تا هر وقت خواستم ترو تازه باشه. قراره یک مرصع پلویی بسازم با این خلالها، چل ستون، چل پنجره. راستی من بازی گوهر خیر اندیش رو تو این سریاله دوست دارم. همچنین اون دختر تپله که دخترشه مثلاً. هرچند ته توه داستان، ازدواج و خواستگاری و این بند و بساطهاست.
- بادمجونی که -ایضاً -غروب خریداری شده بود هم شستم و پوست کندم و ریختم تو آبکش و یه مشت نمک هم روش، که آب تلخش بره تا اگه شد بعد از کرفسها سرخش کنم، اگه نه که فردا سرخش کنم و بکوبمش و بزارمش تو فریزرتا به موقعش از اون هم یک کشک بادمجونی درست کنم همچین و همچون.
-پرتقال و سیب و فلفل دلمه ای رنگی که همون غروب خریده بودیم رو هم شستم و خشک کردم و گذاشتم تو یخچال. تازه با اون فلفل دلمه ای ها هم شام امشبومون رو تزئین کرده بودم.
-نخود خیس کردم تا بلکه با دوغی که خریدیم، فردا یک آش دوغ مشت درست کنم. هرچند سبزی هایی که من دارم خیلی مطابق دستور آش دوغهای اریجینال نیست، ولی خوب همین هم غنیمته.
کلاً همه چی خوبه و من الان دارم به این فکر می کنم که کدبانو گری چه قدر خوبه و حالا منظورم هم این نیست که زن خوب یعنی من که حالا برای یک شب هم که شده اینطوری کارهاش رو دریف کرده ، بلکه دارم فکر می کنم همین که آدم - فرق نمی کنه زن یا مرد- یک کاری برای شکم عزیز وارش انجام بده یا یک دستی به سر رو روی خونه بکشه، چه قدر زندگی گل و بلبل میشه و آدم آرامش پیدا می کنه و بلکم، خدا رو چه دیدی، دیگه احتیاجی به آرام بخش و این بندو بساطها هم نداشته باشه.
بعد هم تو اینایی که گفتم از همه بهترش، همین بوی کرفسه است که خونه رو گرفته و من مست شدم از بوش.
-

هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative