تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

سفردوروزه به زنجان!!

غار کتله خور
رختشویخانه
قسمتی ازپشت سد تهم

خوب ما نیمه شب پنچ شنبه برگشتیم. خوب بود همه چی، خوش گذشت. من مینویسم که کجا ها رفتیم و جطور بود برای اینکه خاطراتی است که بهر حال باید ثبت شود و هم اینکه ممکن است به درد کسی هم بخورد. کم و زیادش را به بزگواری خودتان ببخشید!.

ما ساعت 6 عازم شدیم و یکی دو ساعتی هم در قزوین قدم زدیم (من تا به حال در قزوین قدم نزده بودم!). وقتی از عوارضی قزوین رد شدیم، سیم کلاج چهار چرخمان پاره شد و ما یک دو سه ساعتی هم آنجا معطل ماندیم و نشان به آن نشان که ساعت 2 رسیدیم زنجان.
**
جاهای دیدنی زنجان که ما دیدیم اینها هستند:

گنبد سلطانیه که فکر کنم معرف حضور همه هست. قشنگ بود. من همیشه از معماری قدیم خوشم می آِد و از چگونگی قرینه سازی و تزئینات سقف و دیوار با آن امکانات بدوی آن زمانها متعجب میشوم. این یکی هم که دیگر آخرش بود با آنهمه عظمت و بلندی. در ضمن خنکی داخل ساختمانهای قدیمی هم برایم دلنشین و جالب است.
چند بنا در همان شهر سلطانیه مثل چلپی اوغلو و بقعۀ ملا حسن کاشی ... که قشنگ هستند ولی وقتی سلطانیه را دیده باشید، آنها خیلی به چشم نمی آیند.
در حدود کیلومتری جنوب سلطانیه هم معبدی به نام اژدها یا داش کسن قرار دارد که سه طاق در دل کوه دارد و حجاریهایی بر روی این سه طاق.
*
موزۀ مردان نمکی: اسکلت و گاهی گوشت انسانهایی که در 1800 تا 2300 سال قبل زندگی می کردند و در معدن نمکی در نزدیکی زنجان کشف شده اند. کمی ترسناک بود دیدن اسکلت ها. این موزه خانۀ شخصی نامداری بوده است ظاهراً که هنوز پابرجاست. برایم آن نقاشییها و عکسهای که در سقف 4 یا 5 مترییش به عنوان تزئین استفاده کرده بودند جالب بود. این بنا اولین بنای شیروانی شهر بوده و در دوطبقه و یک سردابه ساخته شده است که قسمت مرکزی خانه، چهار طاق با سقف گنبدی که دیوارها سنگینی سقف را تحمل می کنند.
*
بنای رختشویخانه (عکس دوم): قدمت زیادی ندارد شاید 80 سال ولی استوار بود و محکم و زیباست. در ضمن آدمکهایی ( به اینها چه می گویند؟) هم ساخته شده بود برای اینکه فعالیت زنان و مردم در این رختشویخانه برایمان روشن شود. از چهره سازی آنها خوشم آمد چون نسبتاً واقعی به نظر میرسیدند و در ضمن سعی نکرده بودند مثلاً قیافه هایی شبیه مانکن ها درست کنند. قیافه های روستایی و زحمتکشی تصویر کرده بودند.
سازندۀ این بنا شخصی بوده به نام علی اکبر توفیقی. دربارۀ معرفی این شخص چیزهای جالبی نوشته بودند مثلاً اینکه چند سالی این آقا به باکو میروند و آنجا کار می کنند و موفق به کسب در آمد ماهی 3 ریال میشوند که یعنی خیلی پر درآمد و متمول!!. بعد این شخص از باکو اخراج میشود و می آید ایران و اولین شهردار زنجان میشود.
*
بازار زنجان: که خوب قشنگی خودش را دارد. سوغات زنجان هم علاوه بر چاقو ( که من چند تایی گرفتم)، کفشهایی به نام چاقور است اگر اشتباه نکنم.
*
سد تهم (عکس سوم): در شمال شرقی زنجان و 20 کیلومتری آن واقع است که برای رسیدن به آن باید از مناطق به اصطلاح پایین شهر بگذریم. درحقیقیت اینجا هم بعضی از شهرها، پایین شهر همان بالاشهر است! سد هم قشنگ و نسبتاً بکر بود و خیلی هم خنک ولی محدودیت داشت تردد و کنار سد رفتن چون آب آشامیدنی شهر توسط این سد تامین میشود. در ضمن ظاهراً مکانی هم برای عشاق بود چون همان چند نفری که آنجا دیدیم ، زوجی بودند با نگاه های عاشقانه به هم، فقط ما بودیم که فراز را بکسل کرده بودیم و رفته بودیم آنجا.
*
مجتمع تفریحی گاوازنگ: که خوب اصلاًتاریخی نیست و فقط مکان تفریحی است و کاملاً جدید است و مسیری برای پیاده روی و کوهنوردی هم می باشد.

ما بنا به در خواست فراز شهر بازی آنجا هم رفتیم که یک مجسمۀ کریه بزرگی هم در ابتدایش گذاشته بودند که فراز می ترسید و می گفت : من از این آقاهه بدم می یاد!.
*
کاروانسرای سنگی هم از دیگر بناهای تاریخی شهر است که ما نرفتیم.
*
غاز کتله خور(عکس اول): این غار در 165 کیلومتری جنوب غربی زنجان است. قندیل های آهکی بسیار زیبایی دارد . کلاً 30 کیلومتر از این غار کشف شده است که 2 کیلومتر آن برای بازدید عموم است و بقیه را غار نوردان و متخصصین می پیمایند. سه طبقه دارد که طبقۀ سومش که مختص همان ورزشکاران و متخصصین است در عمق 50 کیلومتری بنا به گفتۀ راهنما از سطح زمین است!
ظاهراً غار در ابتدا فقط دهانۀ کوچکی بوده و کسانی که میخواستند این غار را ببیند و یا کشف کنندگان و غار نوردان، سینه خیز میرفتند . دمشان گرم. من که همه اش به لذتی که اولین غار نورد از کشف این غار بعد از کلی سینه خیز رفتن از حفره ای که معلوم نبوده، آخرش به کجا میرسد فکر می کردم و به سختی کارش و همچنین غبطه میخوردم به حال کسانی که میتوانستند تا 30 کیلومتری غار بروند در آن عمق پایین.
راستی میدانید برای تشکیل 1 میلی متر از این قندیلها هفت سال زمان لازم است. آنوقت بعضی ها شجاعت به خرج میدهند و قندیلها را می کنند برای یادگاری!!
***
کلاً برای دیدنیهای شهر زنجان و بازار و یک روز کافی است. اگر قصد غار دیدن هم دارید و هنوز غار علیصدر و همدان را هم ندیده اید، میتوانید دیدن بنای سلطانیه و .. را در روز دوم قرار دهید و بعد از آن مسیر به کتله خور بروید. بعد از دیدن غار کتله خور هم به غار علیصدر بروید که 100 کیلومتر با کتله خور فاصله دارد و از آنجا هم به همدان بروید. از این غار درست در وسط زنجان و همدان قرار گرفته است.
ما از آنجا که قصد همدان رفتن نداشتیم برگشتیم و در مسیر خدابنده و ابهر را هم دیدیم. مسیر قشنگی بود و فکر کنم اگر کمی بارندگی بیشتر بود امسال، از این هم قشنگتر میشد.
**
فراز خوب همکاری کرد بخصوص در غار نوردی و اصلاً گریه نکرد که هیچ، خیلی هم هیجان نشان دادو مدام از ما میپرسید حالا آبهای این غار کجا رفتند؟ (راهنما توضیح داده بود که غار در 20 یا 30 میلیون سال قبل ساخته شده که همۀ این مکانها در آن زمان زیر آب بوده). البته این را هم بگویم که قبل از غار پیمایی ، غذایش را خورده بود و خوابش را هم کرده بود و آبمیوه اش را هم حتی نوش جان کرده بود.
درماشین هم بالشی آن پشت گذاشته بود و هرزمان که اراده میکرد، میخوابید و اگر هم نمی خوابید برایمان شعر و قصه می گفت و البته گاهی به ندرت نق هم میزد.
*
مردم زنجان انسانهای مهربانی بودند . شهر زنجان به نسبت قزوین کوچکتر به نظر میرسید و از نظر من قزوین کمی توسعه یافته تر بود و کمی هم مدرن تر. حداقل تا آنجا که من دیدم اینگونه بود.
**
مسیر رفتن به غار طولانی بود و ما گرسنه امان شده بود.. از طرفی شهر بزرگی دور و اطرافمان نبود که برویم و تمیزترین رستوران را انتخاب کنیم و از مردم پرس و جو کنیم. این شد که به روستا (یا شهر کوچکی) به نام زرینه رود رفتیم و یک رستوران کوچکی هم دیدیم و دلی به دریا زدیم و گفتیم هرچه شد، شد، از قضا ،هم تمیز بود، هم خلوت بود و با آرامش توانسیتم غذایمان را بخوریم،هم اینکه جلوی خودمان کباب را درست کردند ، هم خوشمزه و بزرگ بود و هم اینکه قیمت بسیار مناسبی داشت. شش هزار تومان شد این غذا ( کباب برگ و جوجه ) به اضافۀ مخلفاتی نظیر ماست موسیر و نوشابه و دوغ . این هم بود تجربۀ ما از غذا از روستا یا شهر کوچک با رستورانی ناشناخته!




هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative