1- خواهرم دی وی دی فیلم آمادئوس (موتسارت) را سه هفته ای است که به من داده تا تماشایش کنم. اصلاً وقت نمی کنم. نه اینکه تمام وقتم پر باشد ها، ولی دوست دارم وقتی فیلمی میبینم قطع و وصل نکنم و یکسره ببینم تا حال و هوای آن را درک کنم و این دلیلی شده است در این دوسال اخیر، برای ندیدن فیلم ها چون من هرگز نمیتوانم با فراز چنین وقتی برای خودم بگذارم، آخر شب هم خسته ام و نای فیلم دیدن ندارم. اگر کاری بخواهم بکنم همین وبلاگ نویسی است. این فیلم هم دو و نیم ساعته است. یحتمل خواهر من به خیال اینکه من کما فی سابق خورۀ فیلم هستم ، این را به من داده است. ولی حالا من کجا و فیلم دیدن کجا؟ زمانی بود که من عضو کانون فیلم دانشگاه بودم و گاهاً کاری هم هرچند مختصر برای این کانون انجام میدادم نظیر ترجمه، تایپ و .. زمانی هم تمام مجلات فیلم و گزارش فیلم در خانۀ ما به دلیل علاقه ام ولو بود. ولی حالا ؟؟؟
آخرین فیلمی که به طور کامل نتوانسته ام ببینم دو یا سه ماه قبل بود. فیلم Neverland با بازی جانی دپ بود که هرچند تراژیک نبود ولی آخر فیلم اشکم هم درآمد (دیگر به سلیقۀ خودم هم در این حوزه شک دارم).
تنها جایی که من میتوانم با خیال آسوده به آهنگها و فیلم های مورد علاقه ام بپردازم، خانۀ پدرم است و بس.
2- ما (خانوادگی ) ترجیح میدهیم ماکارونی رشته ای را به صورت سنتی دم کنیم و طبعاً این مدل دم کردن، تولید ته دیگ می کند. امروز هرچه گشتم چیزی به عنوان ته دیگ در خانه پیدا نکردم ( نه سیب زمینی داشتیم و نه نان لواش، از ته دیگ نان سنگک هم خوشم نمیاید، جغندر هم که الان فصلش نیست) خلاصه که تصمیم گرفتم نصفش را کاهو بگذارم و نصف دیگرش را پیاز حلقه شده. ته دیگ پیاز خوب شده بود ، البته برای منی که پیازداغ و طعم های اینچنینی را دوست دارم ولی ته دیگ کاهو افتضاح بود. هم خشک بود هم بی مزه. این بود تجربۀ من از این نوع ته دیگ.
3- اسم غذا را آوردم و یاد غذای بچه ها افتادم. اگر بچۀ شما از آن گوشت نخورهاست و از طرفی شما هم مثل کالباس و سوسیس را مزخرف میدانید، پیتزا با گوشت چرخکرده درست کنید. بچه ها خیلی خوششان می آِید.
یک چیزی هم این وسط در مورد خوراکی های مورد علاقۀ فراز بگویم که بعدها با خواندن اینجا یادم بیاید: فراز شربت آبلیمو را آخر شب دوست دارد. از ماکارونی خوشش می آِید. از همبرگر و کتلت هم همینطور. معمولاً گوشت خرد شده و خورشتی نمی خورد. جگر را دوست دارد ولی برای خوردنش کلی کلک جور کرده ام که علاقمند شود. از سیب زمینی سرخ کرده هم باسس کچاب خوشش می آِید. تازگیها متوجه شده ام که چه قدر گوجه سبز دوست دارد و میخورد. گوجه فرنگی هم مثل خودم زیاد دوست دارد.( برای من دو روز زندگی بدون خوردن گوجه فرنگی غیر ممکن است!)
در ضمن پفک و چیبس هم تا به حال برایش نخریده ام مگر اینکه کسی تعارف کرده باشد و خورده باشد. فقط یکماه پیش یک بست لینا نمکی گرفتم و خوشش آمد ولی سعی می کنم زیاد عادتش ندهم. شکلات هم روزی 2 یا سه تا همراه شیر یا آب میوه میخورد.
4- کارم با این پروژه بد پیش نمی رود، اطلاعاتی که جمع آوری و ترجمه کرده ام در کنار این کار، دارد چیزی میشود مانند تالیف یک کتاب.!
5- چرا هیچ کفشی مناسب پایم پیدا نمی کنم، دیگر از خیر ظاهر گذشته ام، فقط کفشی میخواهم که پایم راحت باشد، توصیه های دوستان و آشنایان در باب مغازۀ مناسب هم کارساز نبوده است و فقط یک کفش دیگر به جمع کفشهای بی مصرفم اضافه شده است.
6- الان هرچه فکر می کنم چیزی از شیرین کاریهای فراز یادم بیاید، نمی آید. ولی میتوانم از شیرین کاری های پسر برادم صحبت کنم!!؛
این پسر برادر من پیش دبستانی است و همانطور که قبلاً هم گفتم به تازگی صاحب برادری کوچک شده است. چند روز پیش صبح بلند میشود برای رفتن به مدرسه. هنگام رفتن به مادرش میگوید: یعنی چی که من صبح به این زودی برم و این یکی تا لنگ ظهر بخوابه!!
کماکان چیزی از شیرین کاری های فراز یادم نیامد ولی امروز فراز از من پرسید خدا کیه؟ این اولین سوال معنادار فرازدر این مورد بود و حیفم آمد که ثبتش نکنم.
7- راستی این لیست وبلاگهای به روز شده برای من ف ی ل ت ر شده است. چه قدر دیر این سایت غیر اخلاقی را ف ی لتر کردند!! چه قدر به ما کمک کردند که بیشتر و بیشتر به بهشت نزدیک شویم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر