اگر میخواهید کمی از تهران دور شوید و به جایی بروید که 2 یا 2.5 ساعت با تهران فاصله دارد،
اگر میخواهید گل های وحشی بچینید و در گلدان و شیشۀ خالی سس بگذارید (عکس بالا)،
اگر میخواهید جایی بروید کوهستانی که دامنۀ کوه پر باشد از گیاهان دارویی و سبزی های کوهی( مثل غاز یاقی*)، و بتوانید با سبزی های کوهی، فردایش یک آش مشت درست کنید (عکس پایین)،
اگر میخواهید کوه دماوند را از قاعده و تمام و کمال ببینید با تمام عظمت و بزرگیش و آن دودی که می گویند در اثر فعال شدنش ایجاد شده است،
اگر میخواهید هیچ صدایی نشنوید، جز صدای پرندگان که در ارتفاعاتش، با صدای چشمه (که امسال خیلی کم آب شده است ولی باز هم هست) همراه است،
اگر میخواهید جایی بروید که تقریباً از حملات این موجودات دو پا، کمی مصون مانده است،
بروید "نوا"
نوا روستایی است در جادۀ هراز(یک جایی هست به نام کندلو که روبروی رستوران سالاری است . این کندلو، تنها راه رسیدن به نوا است)، و مشرف به قلۀ دماوند و دوالی دو و نیم ساعت با تهران فاصله دارد.
یک پیشنهاد سفر یک روزۀ دیگر در همین اطراف تهران، دشت لار است. آنجا هم خیلی خیلی خوب است.
****
فرز جدیداً به دامنۀ تخیلاتش اضافه شده، به این صورت که اگر کسی از او میپرسد که مهد هم میرود یا نه، با اعتماد به نفس فراوان می گوید: " مهد که نه، ولی مدرسه میرم و کلاس دوم هم هستم". !!
چند روز پیش از خواب که بلند شده بود، گفت: "ما امروز تو مدرسه با دوستام، در کلاس رو بستیم تا معلممون نیاد تو کلاس، هی معلم درو هل میداد، هی ما از اینور هل میدادیم، بعد هم هممون خنیدیدیم."!!
دیروز هم میگفت: " من و داداشم (والله، بالله خبری نیست ها) داشتیم میرفتیم مدرسه که یه ماشین آتش نشانی دیدیم و...!
*****
هدف من از گرفتن این جوجه ها این بود که فراز سرگرم شود، حیوانات را بشناسد و با آنها دوست باشد، و در آخر اگر اجل به این جوجه ها امان داد و زنده ماندند و جانی گرفتند، کبابشان کنم تا حداقل یکبار طعم مرغ غیر هورمونی را بچشم، اما...
اما، اینها به من به چشم مادرشان نگاه می کنند یا حداقل من اینطور فکر می کنم؛ فقط از دست من غذا میخورند، وقتی من از کنارشان رد میشوم با صدای بلند جیک جیک می کنندو ..
امروز که داشتم بهشان غذا میدادم، یاد آن سرنوشتی که برایشان در نظر گرفته بودم افتادم و اشک تو چشام جمع شد.
****
من بالاخره بعد از مدتها چند فیلم گرفتم و دو تا از آنها را دیدم که بیشتر در زمینۀ کمدی هستند.
یکی از آنها فیلم Hitch است که خوب بود و خنده دار ولی آنطوریکه میخواستم غش کنم از خنده، نبود نمیدان فیلم نبود یا حس غش کردن از خنده در من نبود!.
یکی دیگر از فیلمها هم که جدیدا از این سری خریداری شده دیدم، فیلم "متچ پوینت" به کارگردانی وودی آلن بود که به موضوع خیانت می پردازد و اگر ازتفاوتهای فیلم شناسی و مقایسۀ این فیلم نامه و آن فیلم نامه و بازیگران و نورپردازی و کارگردان و تدارکات و سینه زنی برای کارگردانهای معروف آنور آب و اینها.. بگذریم ، یک چیزی است در مایه های فیلم شوکران.
همه جا این زنهای بیچاره هستند که قربانی این خیانت ها میشوند، فرق ندارد کارگردانش افخمی باشد یا وودی آلن یا نقش زن قربانی را هدیه تهرانی بازی کند یا اسکارلت جوهانسون. درناک است.
* غازیاقی: اسم سبزی کوهی است که در کنار ظرف آش میبینید و آش فقط با این نوع سبزی درست شده است. ظاهراً خاصیتهای زیادی دارد که یادم نیست. اسم فارسی این نوع سبزی را هم نمی دانم ولی غازیاقی به معنی کفش یا پای غاز است به این صورت :غاز ایاقی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر