می خواستم اولین پست امسال رو کلاً به فراز اختصاص بدم. از تغییراتش بگم و حرفاش و علائقش و ...اینکه چطور بوده و چی هست. کدوم کارهاش رو دوست دارم و کدوم کارهاش رو نه و اینکه چه قدر خودم رو تواینها سهیم می دونم. یک گوشه ای برای خودم چند تا کلمه نوشتم که بهم یادآوری کنه کل قضیۀ مربوطه رو، که یادم نره. اگه بنویسم مطمئناً خیلی طولانی میشه و من آدم ایجاز(؟!) حداقل تو این وبلاگ نیستم!
بالاخره یک طوری می نویسم که اینجا ثبت بشه ویادم نره ولی خوب الان حسش نبود.
**
امشب رفته بودیم سینما!
نمی دونم چرا گوشام مخملی شد وبرای دیدن همچین فیلمی با اهل بیت روانۀ سینما شدیم.فکر کردم شاید بخندیم؟ فکر کردم برای بچه مناسبه؟ فکر کردم... چی؟ یادم نمییاد ولی هرچی که هست اینه که الان دو ساعتی هست که بعد از دیدن فیلم اخراجیهای 2 برگشتیم و عین ...(شما هر حیوونی رو که دوست داری جای این سه نقطه بگذار!) -پشیمونم.
یکی از این فیلم های درپیتی تاریخ سینمای ایران ساختۀ یکی از "نون به نرخ روز ترین" و ...-(در سه نقطۀ اخیرهرچی فحش بده نثار نویسنده و کارگردان کنید)- کارگردانهای ایران.
از بازیگراش بد نمیگم. نه اینکه نخوام بگم ها، ولی خوب آدم می گه پوله دیگه، من هم اگه جای اینا تو این شغل تو این مملکت بودم همچین کاری می کردم. بعدش هم که بار همون لبخندک های طول فیلم رو فکر کنم بعضی از بازگران بخصووووص اکبر عبدی و شهره لرستانی و... می کشیدند، هرچند توی نقش تکراری و بیخود، ولی خوب من برای این دوتا بخصوص اکبر عبدی احترام زیادی قائلم و دوست ندارم جز بازی های خوبش به دلیل انتخابش و... فکر کنم!
فیلم تو بزرگترین سالن سینمای اریکۀ ایرانیان نمایش داده میشد و یک جای خالی هم نبود. ما که چهل و پنج دقیقه قبل از فیلم بلیط گرفته بودیم . یک ردیف مونده به آخر و یحتمل بدترین جای ممکن نصیبمون شده بود!
ملت هم یحتمل جادو شده اند برای دیدن همچین فیلمی. از شما چه پنهون، سالن سینمای مذکور منو یاد شهر بازی الاغها تو کارتون پینوکیو مینداخت!
بماند که فراز هم دهان ما رو زد اون وسط، بس که گفت کی فیلم تموم میشه، کی فیلم تموم میشه؟
***
تو این ایام عید، بهترین شهر ممکن به نظر من همین تهرانه. خلوت، تمیز، قشنگ، آروم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر