روشهای نوین انتقال بیماری
چند روز پیش من سر ما خورده بودم. (احساس خواب شدید تو پست قبل شاید به همین دلیل بوده). خیلی رعایت میکردم که با فراز تماس نزدیکی نداشته باشم که از من سر ما خوردگی رو نگیره ، مثلاً وقتی میخواست منو بغل کنه، میگفتم : نه مریض میشی، یا وقتی میخواست دستم رو بگیره مانعش میشدم . یکبار خوابیده بود و من هم غرق افکار خودم بودم و حواسم نبود که دارم بهش نگاه می کنم، یکدفعه دیدم داره میگه:" انقدر به من نگاه نکن، مریضی رو اینطوری به من امتقال میدی دیگه ".
امتقال: همان انتقال است در فرهنگ لغت فراز
**
توضیح و یادگیری
چند روز پیش داشتم بعد از شنیدن واژه نوه از تلویزیون و سوال کردن فراز در این مورد، براش معنی "نوه" رو توضیح میدادم. بعد از توضیحات من؛
من: خوب حالا تو نوۀ کی هستی
فراز: نوۀ تو!!
من : نه دیگه ، اگه تو بچه داشته باشی، بچۀ تو میشه نوۀ من. (بعد دوباره توضیح در مورد نوه)
من: خوب حالا فهمیدی تو نوۀ کی هستی
فراز: آره ، نوه مادر بزرگم
من یک نفس راحت
فراز: من همۀ اینا رو خوب فهمیدم، برو به مادر بزرگم هم بگوهمۀ اینا رو، بزار اونم یاد بگیره !!!
**
عروس!
گفته بودم که فراز دیگه متوجه شده که در آینده داماد میشه نه عروس!. حالا هر از گاهی مییاد و میگه من داماد هستم
من: خوب حالا عروس کی باشه
فراز: تویی دیگه !!!.
**
رک و راست!!
چند روز پیش خونۀ دایی من؛
زندایی من به فراز: من میخوام بیام خونتون با ماشینات بازی کنم
فراز: باشه، بیا، ولی اول از من اجازه بگیر، وقتی بهت اجازه دادم، اونوقت برو بازی کن باهاشون!
.
پی نوشت: ممنونم از احوالپرسیتون از فراز، شصت پای فراز خدا رو شکر خوبه هر چند یک مقدار سیاه شده ناخن شصتش ولی خوبه و دیروز کلی با همون ناخن یک مقدار سیاه شده تو باغ بابام جولان داد و دوید.
.
این مطلب پایین هم جدید است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر