تقویم تولد

Lilypie Kids Birthday tickers

۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

خواب فراز در راستای خط سیر وبلاگهای متاهیلین!

چند وقت پیش، یک روز که حس رخوت و تنبلی زیادی داشتم ودست و دلم به هیچ کار دیگری نمی رفت، پای کامپیوتر نشستم و از لیست وبلاگهای به روز شده ،به هر وبلاگی که اسمش به نظرم جالب بود سر زدم. یادم نمی آید کدام وبلاگ بود ولی در یکی از وبلاگهای مرور شده، پدیدۀ وبلاگ و نویسنده گان وبلاگها رو نقد کرد بود. نوشته بود که "در وبلاگ خانمهای متاهل،خانمها یا دارند قربان صدقۀ شوهرانشان میروند یادر مورد دستشویی رفتن بچه هاشان مینوسند".
به درست یا غلط بودن این عقیده کاری نداشتم و ندارم ، فوراً وبلاگ خودم در نظرم آمد و صحت و سقم این ادعا را با آن سنجیدم و دیدم حداقل این دو کار را من انجام نداده ام.
قربون صدقۀ مرد خونه (شوهر، بابای بچه ها یا...) کار من نیست. من عمراً بتونم همچین کاری بکنم، نه اینکه نخواهم ، نمیتوانم . ،ولی از عهدۀ دیگری که همانا صحبت در مورد دستشویی رفتن بچه هاست میتوانم بربیام که از قانون وبلاگهای خانمهای متاهل به گفتۀ نویسندۀ اون وبلاگ، تخطی نکرده باشم!. این بهانه چند شب پیش به دستم آمد البته نه به آنصورتی که ممکن است فکر کنید.
نیمه های شب با صدای فریاد و جیغ فراز بلند شدیم، ترسیدیم که چه اتفاقی افتاده، سرش به جایی خورده، پاش جایی گیرکرده... کورمال کورمال خودم رو به تختش رساندم، دستش رو گرفتم و با وحشت همه جا رو چک میکردم که منبع حادثه و گریۀ فراز رو پیدا کنم . همچنان گریه میکرد و من که چیزی کشفم نشده بود پرسیدم چی شده مامانی.
فراز در حالیکه همچنان گریه میکرد و ناله: "پی پی ، اینجا پی پیه"!!
من در حالیکه متعجب شد بودم از این جوابش، شلوارش رو، همۀ رختخوابش رو چک کردم،: "کجا؟"
فراز: "همین جا، من پی پی کردم". و دوباره گریه.
من که دیگرمطمئن شده بودم خبری نیست، محض احتیاط و اطمینان دادن به فراز چراغ رو هم روشن کردم و شروع کردم به جست و جو ولی هیچ اثری از پی پی ندیدم. همچنان که میگشتم ، به فرازهم فقدان پی پی در رختخوابش رو متذکر میشدم. فراز دیگه مطمئن شد که پی پی در کار نیست و ما هم به این نتیجه رسیدیم که این اولین خواب معنا دار پی پی بوده است و خواب معنی دارش با چه ماجرای گلاب به روتونی همراه بوده است!.
پیش از این گاهی حین خوابیدن با صدای بلند میخندید یا گاهی حرفی میزد وهروقت صبح میپرسیدیم خواب چی دیدی، میگفت : خواب موش یا خواب ببعی. ولی تا به حال انقدر واضح و خوفناک و پراثرنبودند خوابهایش.
**
در راستای این بحث و ثبت در تاریخ، این رو هم اضافه میکنم که فراز دو سالگی از پوشک گرفته شد ( از یکسالگی بارها تلاش ناموفق داشتم در رمینۀ از پوشک گیری ولی ایندفعه کامل بود). محض احتیاط شبها پوشک میشد. دو ماه این روال ادامه داشت( پوشک هنگام خواب) یکماه اول گاهی شبها پوشکش کمی خیس میشد، ولی از ماه بعد دیگر این هم دیده نشد و به این ترتیب از پوشک گرفته شد ولی همیشه قبل از خواب حتماً دستشویی می بردمش و اگه نیمه شب هم به هر علتی بیدار میشد، این کار را انجام میدادم.
.
.
این وبلاگ رنگ و لعاب وبلاگ خانمهای متاهل را گرفت، اینطور نیست؟ (آیکون چشمک)!!

هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative